زائر مکه را ممنوع الخروج کردند!

تازه عمق قضیه و دروغگویی های آنها را فهمیده بودم و دادخواستم را تحویل دادگاه داده بودم٬ با این حال آرزو می کردم راهی پیدا شود تا زندگی ما ادامه یابد٬ می خواستم به مکه بروم با خودم گفتم می روم می نشینم جلوی کعبه و از خدا می خوام که اگر قرار بر شفا دادنه همسر من را شفا بده٬ گفتم با دست پر برمی گردم.

دو روز قبل از حرکت به بهانه آوردن چادر نماز (که در خانه مادرم بود و فقط بهانه بود) به خانه همسرم رفتم تا ببینمش! بوسیدمش و بهش گفتم که دوستش دارم و ای کاش اینکار را با من نمی کردند و زندگیم را به بازی نمی گرفتند. موقع بیرون آمدن ازش حلالیت طلبیدم و گفتم ویزای مکه آمده و عازم سفرم. گفت برو به سلامت. من هم بغلش کردم و آمدم. در تمام مسیر اشک ریختم و فقط از خدا خواستم کمک کنه خوب بشه تا بتونیم زندگی کنیم

ولی

آنروز گفت برو به سلامت ولی صبح روز بعد به تحریک مادرش با مراجعه حضوری به اداره گذرنامه ممنوع الخروجم کرد!!! موقعی که عازم سفر عمره بودم باوجودبکه قبلا اجازه خروج داده بود و همه هزینه ها هم با خودم بود و از قبل از عقد می دانست که ثبت نام عمره کردم و قراره همراه مادر و خواهرم بروم درست یک روز قبل از حرکت ممنوع الخروجم کرد و من در حالیکه باورم نمی شد این حرکت ناشایست را برای زائر خانه خدا انجام داده باشه در فرودگاه وقتی پاسپورتم را گرفتند باورم شد!!!

این حرکتش توهین بزرگی به همه ما بود.

او می دانست مادرم برای انجام اعمالش نیاز به ویلچر دارد و خواهرم به تنهایی از عهده این کار بر نمی آمد!

از قبل از عقد گفته بودم ثبت نام کردیم گفت برو٬ حتی گفتم خودش هم فیش تهیه کند تمایلی نداشت!  او نامردی کرد!

بعد از رفتن مادر و خواهرم من و خانواده ام ۳ روز پیاپی از دادسرای فرودگاه به دادستانی و اداره گذرنامه و… رفتیم تا بالاخره اجازه خروج از کشور را گرفتم!

من به زیارت خانه خدا رفتم و از خدا خواستم او را شفا دهد و مرا هم نجات دهد!

منبع : ناگفته های من

Posted in دسته‌بندی نشده and tagged .


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.