یک بیان کلی برای ایجاد چهارچوب

شما دارید یک محصول کیفی را عرضه می کنید و تو می خواهی این کیفیت را حفظ کنی، بخاطر اینکه در غیر این صورت دیگر هیچ چیزی به دادتان نخواهد رسید”. و او خواهد گفت “خوب البته. به چه جهت این سوالها را می پرسی؟”. و آن وقت من می گویم “بسیار خوب، فکر کنم حالا موضوع را فهمیده ام. چیزی که شما دو نفر می خواهید چنین است که شرکت را توسعه دهید، ولی فقط تا حدی که کیفیت بالای خدمات شرکت حفظ شود، و این چیزی است که هر دوی شما بر سر آن توافق دارید”. و هر دوی آنان خواهند گفت “البته”. حالا به آن توافقی که نیاز داشتیم رسیده ایم.

یک بیان کلی برای ایجاد چهارچوب

یک بیان کلی برای ایجاد چهارچوب

اکنون چهارچوب را یافته ایم. سپس می گویم “خوب است. از آن جایی که ما هدفی مشترک داریم و همگی داریم برای رسیدن به آن تلاش می کنیم، پس بیاید موثرترین و کارآمدترین روش را برای رسیدن به آن هدف پیدا کنیم. حالا جرج، تو ضروری است یک طرح دقیق و مشخص ارائه بدهی که معلوم کند دفاتر شیکاگو و میلواکی ضروری است از لحاظ کیفیت کاری چگونه باشند تا تو از بابت سرمایه گذاری در زمینه ادامه توسعه در شهرهای دیگر خیالت راحت باشد. هاری، از تو نیز می خواهم دلایل محکمی ارائه دهی مبنی بر این که می توان از بابت دایر کردن شعبه های جدید در شهرهای دیگر خاطر جمع بود.

ضروری است معلوم کنی چه چیزی بانی می شود که تو فکر کنی الان برای دایر کردن یک شعبه جدید در کاتانوگا زمان مناسبی است و می توان کیفیت خدماتی را نیز حفظ کرد”.

من ابتدا از یک بیان کلی برای ایجاد چهارچوب، استفاده می کنم. سپس مطمئن می شوم که آن چهارچوب به صورت یک تکیه گاه ذهنی در آمده است: “از آن جایی که همگی ما هدفی مشترک داریم. . . “.

منبع : بندلر

 

Posted in روانشناسی.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.