غزلی از بلند شبهای دیماه ۸۵

چشم بر مردمک تیره او دوخته ام

تا به ذهنم برسد هرچه که آموخته ام

عشق در حوصله ام نیست ولی میدانم

نفرت این است که من در دلم اندوخته ام

گرچه دامانم از آتش به سلامت رد شد

تا ابد شعله ور است آه دل سوخته ام

تیره گی بر سرم آوار شدست از وقتی

چشم بر مردمک تیره او دوخته ام

میشود دید به چشمان خودم خواهد رفت

دود این شعله که با خشم خود افروخته ام

 

منبع : تیهو

Posted in دسته‌بندی نشده.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.