جز خدا همدمی نمی بینم

امروز به اتفاقاتی که افتاد فکر می کردم٬ پارسال همین موقع ها مراحل آشنایی را می گذراندیم و با دیدن آن همه وابستگی همسرم به مادرش٬ برای تصمیم گیری تردید داشتم.

با خودم فکر کردم این همه آدم در اطرافم هست٬ خانواده٬ دوست٬ همکار٬ دانشجو و … ولی واقعا هیچ کدام  نمی مانند٬ حتی همسرم که نزدیکترین فرد در زندگیم بود ماندگار نبود.

آدم ها تنها به دنیا می آیند و تنها می روند. بقیه افرادی که در مسیر قرار می گیرند مانند مسافران اتوبوس هستند که بین راه جدا می شوند و هر یک مسیر خودشان را می روند.

هیچ رابطه ای پایدار نیست حتی رابطه مادر و فرزندی هم با مرگ تمام می شود!

به هیچ رابطه ای نمی توان اطمینان کرد جز رابطه با مرکز هستی٬ رابطه با اصل و خالق کائنات!

با چه کسی می توان بیش از خداوند احساس آرامش کرد اگر چه او را نمی بینیم ولی وجودش را در عمق ضمیر خود درک می کنیم٬ زمانی که در لبه پرتگاه زندگی هستیم و اراده پروردگار ما را نجات می دهد حضورش را درک می کنیم٬ او همیشه هست ولی ما قافلیم!

کاش که عمق وجودش را درک کنیم!

کاش بهتر زندگی کنیم! برای آرامش خود و رضایت خلق و خالق!

 

از همه تشکر
سلام از همه دوستانی که لطف دارند و ابراز همدردی می کنند ممنونم٬ فقط برام دعا کنید.

ای کیوسان عزیز از شما هم بسیار ممنونم.

شاد و سلامت باشید.

منبع : ناگفته های من

Posted in دسته‌بندی نشده and tagged .


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.