لالایی بخون با پیچ موهات!

گاهی اون روی زانوهای من خوابه و رویا می‌بینه، گاهی من رو زانوهاش تو سرزمین متروک خوابهامم…

گاهی هم سرامونو با موهای پخش و پلامون، می‌ذاریم رو میز و زل زل چشای پر رنگ و تیره هم رو نگاه می‌کنیم تا خوابمون ببره…

گاهی هم بیدار می‌مونم تا وقتی موهای عجیب بلند پر از پیچ و تابش، از رو میز تا زمین سر می‌خوره و کشیده میشه به زمین خاکی کلاس، براش جمعشون کنم… *

* من و اِلی و یه مشت بی خوابیه همیشه… سر کلاس، نیمکت ته کلاس، خواب…

موهایم را کوتاه نمی‌کنم،

مبادا

خاطراتم، خاطراتت

کم و کسری بیاورند

کم شوند، کوتاه شوند

جای دستانت را می‌گذارم تا ابد باشند…

ببینم دق کردن همین مدلیاس دیگه؟!

منبع : ف.!

 

Posted in دسته‌بندی نشده.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.