انگاه که دل سنگت آوار شد برآن همه احساسم
انگاه که حس نبودنت جنونی شدبه همه ی دلتنگیو جانم
انگاه که حس خواستنت جاری شد به همه جسمو جانم
انگاه که شکستمو نیامدیو نگرفتی سراغی ز دلم
انگاه که پر بودم زنیازت ،نکردی ز من یادی، حتی در دعایت
جان را سپردم به یادت
وهمچنان آوار بود بر تمامی لحظاتم نبودنت …
و یادت جنونی بود تازه تر از تازه
باز پریشان احوالیو
باز شدم خرابه یادتو
میدانم که دگر خرابتر از ین نخواهم شد…
منبع : کلوگری