مواجه شدن غیر مستقیم با مشکلات

تغییر ذهنیت، روشی است برای این که دیگران را وادار کنیم تا بگویند “از چه راه دیگری می شود این کار را کرد؟”. به عبارتی دیگر این یک نوع انتقاد است که به شخص می گوید: “سر جایت بایست و راجع به رفتارت فکر کن، و این فکر کردن را در قالب این روش انجام بده: دست به کار جدیدی بزن، کاری که در حال انجامش هستی اثری ندارد! برای خودت داستانی تعریف کن و سپس سه راه چاره دیگر را در داستانت بیاور، می بینی که یک دفعه دارای رفتاهای گوناگونی می شوی”.

مواجه شدن غیر مستقیم با مشکلات

مواجه شدن غیر مستقیم با مشکلات

مساله حیرت آوری که در باب انسانها صدق می کند چنین است که وقتی در می یابند کارشان بی تاثیر است، آن را با شدت هرچه بیشتر انجام می دهند. به یک مدرسه بروید و بچه ها را در زمین بازی تماشا کنید. یکی از بچه ها به سراغ دیگری می رود و او را هل می دهد. سپس آن یکی بچه سینه اش را جلو می دهد. دفعه بعد که آن بچه دوباره او را هل داد، او قادر است آن بچه را حتی بهتر از خود او هل دهد برای اینکه سینه اش را در برابر دستهای او سپر کرده است.
موضوعی که حقیقتا تاکنون بر روی آن کار نشده چنین است که چنانچه به جای مواجه شدن مستقیم با مشکلات، به طور غیرمستقیم با آن ها رو در رو شویم، چه امکانی رخ می دهد.

میلتون اریکسون یک بار کاری را کرد که من فکر می کنم یکی از کوتاه ترین روشهای درمانی است. داستانی که من شنیدم این بود که او در سال یک هزار و نهصد و پنجاه و هفت در بیمارستانی واقع در پالوآلتو اقامت داشت.

در اتاق او روان شناسان در یک خط ایستاده بودند و بیماران در تالار واقع در پشت اتاق او صف کشیده بودند.

منبع : گریندر

Posted in روانشناسی.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.