چه عناصری از احساساتت بانی می شوند که باور کنیم

اگر قرار است درباره وضعیتهای تغییر یافته ضمیر خودآگاه صحبت کنیم، پس ابتدا لازم است راجع به خود وضعیتهای خودآگاه حرف بزنیم. شما در این لحظه دارید در خودآگاهی به سر می برید، این طور نیست؟
زن: فکر کنم همین طور باشد.
بسیار خوب. از کجا می دانی که هم اکنون در حالت آگاهی به سر می بری؟ چه عناصری از احساساتت بانی می شوند که باور کنی در حالتی طبیعی از خودآگاهیت قرار داری؟ می خواهم بدانم چه چیزی در این حالت آگاهی به تو اجازه می دهد که بدانی در این جا هستی؟
زن: آها، من قادرم صدای شما را بشنوم.

چه عناصری از احساساتت بانی می شوند که باور کنیم

چه عناصری از احساساتت بانی می شوند که باور کنیم

می توانی صدای من را بشنوی، پس یک صدای خارجی در اختیار داری. آیا در این لحظه کسی که در درون تو هست که در حال صحبت باشد؟
زن: محتملا برخی صداهای درونی هم دارم.
راستی؟ وقتی داری به صحبتهای من گوش می دهی، آیا کس دیگری هم در حال حرف زدن است؟ این همان چیزی است که می خواهم بدانم. برای این که بتوانی به این قضیه پی ببری، به حرف زدن ادامه می دهم.
زن: راستش. . . بله.
آیا او مرد است؟ زن است؟ یا یک چیز ناشناس؟
زن: یک زن است.

بسیار خوب. پس تو دارای حس سمعی – هم خارجی و هم درونی – هستی. تمام طرفداران متد تی ای نیز شبیه این حس را دارند. آن ها یک والد عیبجو دارند که می گوید : “آیا کاری که می کنم درست است یا خیر؟”. ولی هیچ کس دیگری غیر از آنان چیزی را ندارد، مگر آن که به یک روان شناس طرفدار متد تی ای مراجعه کرده باشد، آن وقت صاحب یک والد عیبجو می شود. این است آنچه متد تی ای برایتان به ارمغان می آورد. بسیار خوب، دیگر چه چیزی دستگیرت شد؟ آیا هنگامی که من در حال حرف زدن هستم، چیزی را مجسم می کنی؟
زن: نه، فقط دارم شما را به صورت خارجی می بینم.

منبع : شوسل

 

Posted in موفقیت.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.