استفاده از عادت برای موفقیت

قانون عادت برای موفقیت

عملا هر کاری که بکنید نتیجه عادت است. طرز صحبت کردن شما، طرز کار کردن شما، رانندگی، اندیشه و تبادلی که با دیگران دارید، طرز پول خرج کردن و رو به رو شدن با اشخاص مطرح در زندگی شما تا حدود زیاد با عادت رابطه دارند.

رفتار شما در هر زمینه زندگی مبتنی بر انباشت تمامی تجارب زندگی است که از دوران طفولیت آغاز می شود. احتمالا 95 درصد اقدامات و واکنشهای شما خودکار و اتوماتیک هستند که در واقع پاسخ های ناهشیار به محیط فیزیکی و انسانی شما محسوب می شوند.

عادتهای شما موانع عمده پیش رویتان هستند تا نتوانید به آن کسی که می خواهید تبدیل شوید. طرز فکر، احساس، صحبت و رفتار عادت شده شما اغلب اوقات راه بندهایی هستند که میان جایی که هم اکنون در آن قرار دارید و جایی که می خواهید به آن برسید حایل شده اند.

اینها سببی هستند تا در مکانی که هستید درجا بزنید.قانون عادت یک قانون ذهنی مهم است که روی موفقیت و ناکامی شما تاثیر می گذارد. اندیشه و رفتار شما هم تابع اصول مشابهی هستند. در غیاب یک نیروی بیرونی و یا عدم تمایل به اینکه کار متفاوتی صورت بدهید، به طور پایان ناپذیر کاری را که همیشه کرده اید، تکرار خواهید نمود.

در همان شغل قبلی خود باقی می مانید، با همان اشخاصی که از قبل می شناسید معاشرت می کنید، همان غذاهای قبلی را می خورید، از همان مسیر همیشگی به سر کار خود می روید، به همان فعالیت های لذت بخش قبلی می پردازید، همان برنامه همیشگی تلویزیون را تماشا می کنید، همان کتابهای از نوع قبلی را می خوانید و در مجموعه زندگی مشابه گذشته را برای خود حفظ می کنید.

 

تا چه زمانی عادت خوب و مناسب هستند؟

عادتها تا زمانی خوب و مناسب هستند که به شما خدمت کنند، زندگی شما را سرشارتر کنند. اما وقتی این عادتها مانع خوشبختی شما می شوند، باید آنها را اصلاح کنید یا به کلی تغییر بدهید.

بعضیها عادت کرده اند که دیر در محل قرار ملاقات خود حاضر می شوند و یا ماموریتهای خود را دیر انجام می دهند، اما انسانهای موفق جملگی وقت شناس هستند و می توان روی آنها حساب کرد. موفقها به زمان دیگران و فرصتهای آنها احترام می گذارند.

عده دیگری عادت “تلویزیون” یا “روزنامه” دارند. این اشخاص ساعاتی طولانی را در هر روز به تماشای تلویزیون یا خواندن روزنامه اختصاص می دهند و در اغلب موارد هر دو کار را در آن واحد انجام می دهند.

 

خطرناک ترین عادت ها؟

اما خطرناک ترین عادتهایی که می توانید شکل بدهید عادتهای ذهنی هستند. زیرا به آنچه پیوسته فکر کنید، زندگی شما را می سازد. اندیشه های منفی بیش از هر چیزی در زندگی به شما آسیب می رسانند.

طرز فکر عادت شده شما قطعا مهم ترین چیز زندگی شما هستند. همان طور که شکسپیر می گوید: “خوب و بدی وجود ندارد، بلکه فکر کردن این خوب و بد را می سازد.”

شما در یک دنیای ذهنی زندگی می کنید. هیچ چیز در دنیای شما معنی ندارد، مگر آن معنایی که شما به آن می دهید. اگر طرز فکرتان را عوض کنید، زندگی تان را تغییر می دهید.

موفقیت و شکست، خوشبختی و بدبختی تا حدود زیاد نتیجه عادت هستند. اینها ناشی از پاسخ های خودکار شما به ان چیزهایی هستند که در پیرامونتان می گذارند. تغییر دادن عادتهایی که با مقاصد عالی شما همخوانی ندارند، یکی از دشوار ترین کارهایی است که انجام می دهید. اما اگر پیشاپیش به شرایط عالی نرسیده باشید، در شرایط عادتی به سر می برید که اگر می خواهید پیشرفت کنید باید آنها را از سر راه خود بردارید. کار شما باید این باشد که عادتهای خوبی شکل دهید و از آنها استفاده کنید.

 

قانون تمرین و اجرا برای موفقیت

 

خبر خوب این است که همه عادتها فرا گرفتنی هستند و بنابر این می توان آنها را فراموش کرد و کنار گذاشت. شما امروز همان شرطیهای خود هستید، درست مانند یک حیوان آزمایشگاهی. شما به گونه ای آموزش دیده اید تا همان کسی که حالا هستید، بشوید، و به نتایجی که به دست می آورید، برسید. آموزش شما از سالهای دور شروع شده است.

می توانید در صورت تمایل اینها را تغییر بدهید. قانون تمرین می گوید هر اندیشه یا عملی را به اندازه کافی تکرار کنید تبدیل به یک عالدت جدید می شود. می توانید هر هدفی را که مطلوب می دانید، در خود ایجاد کنید. می توانید به کسی که می خواهید تبدیل شوید، به شرط آنکه خودتان را عادت بدهید مطابق انچه می خواهید فکر کنید و عمل نمایید.

از آنجایی که دنیای بیرون شما با دنیای درونتان رابطه دارد، وقتی اندیشه های درونی خود را تغییر دادید، دنیای بیرون شما هم تغییر می کند که گاه شدت این تغییر بسیار چشمگیر است.

یکی از دوستان من درگیر یک کار حقوقی بود که به موضوعات تجاری بر می گشت. هر چه بیشتر عصبانی می شد، طرف مقابل مصمم تر و غیر منطقی تر می شد.

او سرانجام تصمیم گرفت طرز فکر خود را تغییر دهد. تصمیم گرفت درباره طرف مقابل، با خیرخواهی بیشتری فکر کند. وقتی موضوع مطرح شد، نخواست که خودش را درگیر کند.

در مدت چند روز طرف مقابل او زنگ زد و به خاطر سوء تفاهمی که پیش آمده بود از او عذرخواهی کرد و راه حل قابل قبولی پیشنهاد نمود. آنها به جای اینکه به دادگاه بروند، توانستند موضوع را دوستانه بر طرف کنند.

 

Posted in روانشناسی.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.