كاش…

اين روزها فقط مي نويسم. نپرسيد چي كه هنوز خودم هم نمي دونم. اما مي دونم كه مي نويسم. يعني بايد بنويسم. دوباره دانشگاه شروع شده و سيل كتابها و درسها داره مياد سمتمون. نظامي، مسعود سعد، صائب… اما جاي فروغ، اخوان، شاملو… واقعا تو ادبيات خاليه واقعا چرا؟ حيف نيست كه ما هيچوقت مفهوم […]

ادامه متن
تگ ها : ,

نوشته هاي بی تعارف خودم

به نامش و به یاری اش جشنواره، کنگره، همایش، گردهمایی و … اصلاً چه فرقی دارد که چه اسمی داشته باشد. مهم این است که گذشت و مهم تر این که خوب گذشت. حالا شاید نه به اندازه جشنواره های دیگر و خاطرات شب بیداری همایمان با صدیقه حسینی و یا شعرخوانی هایمان با الهه […]

ادامه متن
تگ ها : ,

روزهای خوش بعد امتحان…

به نامش و به یاریاش… مگو شعر تو سر تا پا گنه بود            از این ننگ و گنه پیمانهام ده بهشت و حور و آب کوثر از تو          مرا در قعر دوزخ خانهای ده کتابی، خلوتی، شعری، سکوتی        مرا مستی و سکر زندگانی است چه غم گر در بهشتی ره ندارم        که در قلبم بهشتی […]

ادامه متن
تگ ها : , , ,

قیصری برای همیشه

و قاف حرف آخر عشق است جایی که نام کوچک تو آغاز می شود… این پست رو می خوام تقدیم کنم به روح بزرگمرد عرصه ی شعر و ادب پارسی شادروان قیصر امین پور. خیلی خوشحالم که تونستیم توی دانشگاه برنامه ی بزرگداشت قیصر رو به عنوان یه ادای دین اون هم درحد چند دانشجو […]

ادامه متن
تگ ها : ,

صدا کن مرا…صدای تو خوب است

کلاس طبق معمول برگزار نشده و من هم اومدم تو سایت دانشگاه.برعکس همیشه خدا رو شکر خلوته و هزار نفر پشت سرت منتظر نایستادند و زیر لب بهت فحش نمیدن که این دختره چرا بلند نمی شه به کارمون برسیم. این روزها خیلی وقت وبلاگ گردی ندارم.سرم کمی شلوغه.درسها،کتابها، مقاله ها… خیلی خوشحالم که علاقه […]

ادامه متن
تگ ها : , ,

در غم چه به سر مي برد؟

در غم چه به سر مي برد؟ در ميان دستان خون آلوده مردي آنگاه کلاغان تعزيه آمدنم را سرودند. در گور تنهايي خويش آواز ناآشناي زيستن را سر دادم در بي کرانه برفي عشق دست پا زدم آنگاه سگان؛زوزه کنان؛تلنگر صد عقربه را براي من سرودند در گور تنهايي خويش موسيقي آشناي مرگ را نواختم […]

ادامه متن
تگ ها :