من فهمیده ام که شما این کار را در باب کسانی که دلواپسشان نیستید انجام نمی دهید. این بایست پیغام نگران بودن باشد. آیا می دانی که او نیز برای ابراز دغدغه نسبت به کارهای تو از همین شیوه استفاده می کند؟”.
“خوب، حالا از دانستن این موضوع چه احساسی داری؟”. تا به حال چند نفر از شما این حرف را از زبان ویرجینیا ساتیر شنیده اید؟ این یک کلمه جادویی است. عملا هیچ معنای خاصی ندارد، ولی اثربخش است! این هم نمونه دیگری از تغییر ذهنیت رفتاری است. از همان قاعده دنباله روی می کند، ولی تنها تفاوتش در چنین است که با مضمون سر و کار دارد.
کار ویتکر دارای پترن تغییر ذهنیت بسیار خوبی است که ظاهرا منحصر به فرد خود اوست. شوهری به نزد او شکایت می آورد که “در این ده سال گذشته، هیچ کس از من مواظبت نکرده است.
ویرجینیا ساتیر در زمینه مشاوره خانوادگی
من می بایست خودم همه کارهایم را انجام می دادم و بایستی توانایی مراقبت از خودم را افزایش می دادم. اصلا هیچ کسی دلواپس من نمی شود”. کارل ویتکر می گوید “خدا را شکر که تو یاد گرفته ای روی پای خودت بایستی. من واقعا به مردی که بتواند چنین کاری را بکند احترام می گذارم. آیا تو از این که چنین کاری را کرده ای خوشحال نیستی؟”.
این هم یک نوع تغییر ذهنیت رفتاری است. چنانچه مراجعه کننده ای بگوید “خوب، راستش من گمان خیالم راحت شد! من در طول هفته گذشته با سه شوهر نمونه سر و کار داشتم که بسیار کودن و احمق بودند”. در واقع عمل کارل، وارونه نشان دادن پیش فرضهایی است که در حین برقراری ارتباط به دست می آورد.
ما اصولا از طریق مشاهده کارهای ویرجینیا ساتیر در زمینه مشاوره خانوادگی، تغییر ذهنیت را بسط دادیم.
منبع : جلسات روان درمانی بندلر