بار یادگیری که هیچ گاه در آن تجدید نظر نشده

بار یادگیری که هیچ گاه در آن تجدید نظر نشده

بار یادگیری که هیچ گاه در آن تجدید نظر نشده

تامی در طی این سالها توانسته است یک نوع واکنش را بارها و بارها ایجاد کند. او به قدر کافی نشان داده که بلد است چگونه این کار را بکند. فوبیا را می توان این طور در نظر گرفت که چیزی نیست به جز یک بار یادگیری که هیچ گاه در آن تجدید نظر نشده، و تصادفا موثر هم واقع شده است. من غالبا به این قبیل افراد می گویم: می خواهم به شما اطمینان دهم که من به آن بخش ذهنیتان که در طی این چند سال اخیر شما را دچار فوبیا ساخته است احترام می گذارم و آن را واکنش معتبری می دانم. اکنون شما این جا هستید و در تمام این مدت، زندگی کرده اید. اگر این بخش ذهنی که شما را در چنین وضعیت های خاصی قرار می دهد وجود نداشت، شاید این جا نبودید. خواسته من این نیست که موقعیت فوبیایی شدن را از شما بگیرم، بلکه می خواهم آن را تغییر دهم. به طوری که قادر باشید با استفاده از مراجعی که به عنوان یک انسان فهمیده دارا هستید، واکنشهای برازنده تری از خودتان بروز دهید من قصد دارم با استفاده از همان استعدادتان به شما کمک کنم که با یک بار آموختن بتوانید کار دیگری انجام دهید.

(به تامی) از تو می خواهم که در یک لحظه، سفری به گذشته بکنی. در حین رجوع به گذشته، می خواهم هر زمانی که لازم بود، لیاقت و شایستگی خودت را به عنوان یک زن فهمیده به یاد بیاوری و فشار بیشتری بر دست من وارد کنی. این در واقع ارتباطی است میان زمان فعلی تو با مراجع قدرتمندی که به عنوان یک زن فهیمده آنها را دارا هستی. آیا می دانی آن احساسات فوبیایی چه هستند؟

تامی : او و و م. (ریچارد بندلر بازوی او را لمس می کند).

(به حاضران) این همان چیزی است که برای تکیه گاه قرار دادن واکنش فوبیایی به آن نیاز دارم. یا می توان سوال دیگری را مطرح کرد: (به تامی) آخرین باری که یک واکنش شدید فوبیایی نظیر این را داشتی کی بود؟

تامی : او و وم. (ریچارد بندلر دوباره بازوی او را لمس می کند).

Posted in روانشناسی.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.