وقتی یک نفر در وضعیت خاصی از آگاهی قرار می گیرد – نظیر احساس وای در مورد لیندا – می توان یک بعد جدید را در هر نظام حسی به او معرفی کرد، نظیر لمس کردن. ما به این عمل می گوییم تکیه گاه ذهنی، و در مورد لیندا این یک تکیه گاه لمسی است. هر بار که من در همان نقطه و با همان فشار، لمس کردن بدن لیندا را تکرار کنم – در صورتی که حالتهای تقابلی آگاهانه و قوی تری از خودش نشان ندهد – این عمل همواره آن احساس را برای او تداعی خواهد کرد. این یک جوسازی مستقیم است. از نظر من، این یکی از ابزارهای مخفی و قدرتمندی است است که شما به عنوان یک روانکاو و یا ارتباط ساز، می توانید از آن استفاده کنید. این کار تقریبا همه چیز را در اختیارتان می گذارد. در حدود نود درصد از اتفاقاتی که در روانکاوی می افتد این است که مردم محرکهای سمعی و یا بصری را به واکنشهای لمسی تبدیل می کنند، مثلا “قیافه شوهرم حالم را به هم می زند”. “صدای زنم همیشه مرا عصبانی می کند”.
وقتی یک نفر در وضعیت خاصی از آگاهی قرار می گیرد
اکنون می خواهم از این موضوع استفاده کنم و عملی را به شما نشان دهم – به یاد داشته باشید که این فقط یکی از روشهای انجام این کار است. لیندا، کاری که می خواهم بکنی این است که دوبارخ به سراغ آن تجربه بروی. چشمهایت را ببند و به آن تجربه برگرد. حالا می خواهم که این مرجع را همراه خودت داشته باشی (دستش را بر شانه چپ او می گذارد) و می خواهم خودت را ببینی که داری عکس العمل کاملا جدیدی نشان می دهی. این کار را به طور کامل انجام بده تا این که احساس خشنودی کنی.
(به حاضران) آنچه او می کند این است که از طریق مرجع جدیدی که در اختیار دارد – چیزی که دفعه اول نداشت – آن خاطره را تجدید می کند تا بدین وسیله از واکنشهایی که در آن وضعیت نشان می دهد احساس رضایت کند. ما به این فرآیند می گوییم تغییر گذشته فردی، این بدان معنی است که شما هم اکنون با مرجعی به گذشته فردیتان باز می گردید که آن زمان در اختیار نداشتید. ما نمی دانیم که مضمون واقعه از چه قرار است و نیازی هم به دانستن آن نداریم. لیندا اکنون دارد آن تجربه را دوباره زنده می کند. از این به بعد او دارای دو گذشته خواهد بود، یکی گذشته واقعی که در آن مرجعی در اختیار ندارد، و یکی گذشته جدید که در آن دارای مرجع است. تا وقتی که این تجارب سرشار از احساسات هستند، هر دو گذشته فردی به عنوان راهنمایی برای رفتار آینده به طور یکسان عمل خواهند کرد.
منبع : هاکس لی