مدلسازی برای موفقیت – بخش دوم

اگر می خواهید از مهارت خاصی که فکر می کنید می تواند در مورد مسائل شخصی و یا تخصصی شما مفید واقع شود بهره مند شوید، می توانید از ضمیر خودآگاهتان استفاده کنید. با استفاده از الگوهای ما می توانید آن مهارت را تمرین کنید. پس از آن که مدتی به طور آگاهانه تمرین کردید، قادر خواهید بود که آن مهارت را به صورت ناخودآگاه انجام دهید. اوایل همگی شما مجبور بودید که تمام مهارت های رانندگی را به طرزی آگاهانه تمرین کنید. اکنون قادرید مسافتی طولانی رانندگی کنید بدون آن که نسبت به این کار آگاهی داشته باشید، مگر آن که وضعیت خاصی پیش بیاید که نیاز به توجه شما داشته باشد.

یکی از کارهای اصولی که اریکسون و ساتیر و بسیاری از روانکاوان تاثیرگذار دیگر انجام می دهند، این است که به طور ناخودآگاه متوجه می شوند که مخاطبشان چگونه فکر می کند، و سپس از این اطلاعات به شیوه های مختلفی استفاده می کنند.

به عنوان مثال: اگرمن به جای یکی از مراجعین ویرجینا باشم، احتمالا می گویم : خوب خانم ویرجینیا، می دانید، من فقط، اووم… اوضاع خیلی ناجوره، می دانید، خیلی سنگینه… می دانید، من چهار تا بچه دارم که دوتاشان دزد هستند. و فکر می کنم شاید مرتکب اشتباهی شده ام. ولی نمی فهمم چه اشتباهی.

من نمی دانم که آیا شما هیچ گتاه تاکنون امکان دیدن عملکرد ویرجینیا را داشته اید یا خیرف ولی نحوه عملکرد او بسیار عالی است. آنچه او انجام می دهد سحرانگیز است. من

مدلسازی برای موفقیت - بخش دوم

مدلسازی برای موفقیت – بخش دوم

معتقدم سحر و جادو دارای ساختاری است که برای شما نیز قابل اجراست. یکی از کارهایی که ویرجینیا در واکنش های خود انجام می دهد این است که از طریق پاسخگویی، طرف مقابل را با الگوی خودش از جهان پیوند می دهد. تا حدی شبیه زیر:

من می فهمم که تو بر روی دوشت احساس سنگینی می کنی و این چیزی نیست که تو به عنوان یک انسان، خواستار آن باشی. تو انتظارات دیگری در این زمینه داری.

در واقع گفته های او اهمیت چندانی ندارند، بلکه استفاده او از انواع کلمات و الگوهای صوتی است که دارای اهمیت است. اگر همان مراجعه کننده به سراغ روانکاور دیگری می رفت، احتمالا حرف های رد و بدل شده به صورت زیر در می آمد»

خوب آقای دکتر… می دانید، من فشارهای واقعا سنگینی در زندگی احساس می کنم. شما می دانید این فشارها طوری هستند که برای من قابل تحمل نیست، شما می دانید.

درکتان می کنم آقای …

احساس می کنم که در حق فرزندم مرتکب اشتباهی شده ام و نمی دانم آن اشتباه چیست. فکر کردم شاید شما بتوانید برای فهمیدن این موضوع به من کمک کنید. متوجه هستید که؟

مطمئنا. متوجه هستم که راجع به چه چیزی صحبت می کنید. بیایید نگاهمان را بر روی یک بعد قضیه متمرکز کنیم. سعی کنید دیدگاهتان را به من بگویید. به من بگویید که هم اکنون وضعیت خودتان را چگونه می بینید.

خوب، می دانید، من… فقط… احساس می کنم که انگار نمی توانم واقعیت را درک کنم.

می فهمم. از نظر من مهم این است که ببینم انتهای مسیری که ما باید با هم طی کنیم به کجا ختم می شود.

ببینید، من دارم سعی می کنم به شما بگویم که در زندگی من پرتگاههای خشن زیادی وجود دارد، و من سعی می کنم راهی پیدا کنم تا …

این طور که تو می گویی، همه چیز در هم ریخته است و اوضواع خیلی خوب به نظر نمی رسد.

 

منبع : شوسل

Posted in موفقیت.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.