ذهن خودآگاه برای یافتن مرجع مورد نیازش دارای محدودیت است. تنها راه فهمیدن این است که او را مجبور کنید به گذشته برگردد و بخشهایی از گذشته فردی خودش را دوباره تجربه کند.
بعد از آن که او مطمئن شد دارای مرجع جدید و موثری برای بازگشت به گذشته است، عمل پل سازی را انجام دهید. “دیگر چه تجاربی در زندگی تو مانند تجربه قبلی، باعث بروز واکنش نامطلوب می شوند؟”. “ابتدا چه چیزی را می بینی، می شنوی یا احساس می کنی که باعث می شود در آن وضعیت قرار بگیری؟”. سپس مراجع جدید را برای آن موارد نیز تکیه گاه قرار دهید. بسیار خوب، دست به کار شوید.
موضوعی که فوبیاها را جالب توجه می سازد، این واقعیت است که واکنشها بسیار پابرجا هستند. اگر کسی بگوید “من نمی توانم حرف حسابم را به رئیسم بگویم” در واقع دارد می گوید “در گوشه ای از گذشته فردی من، تجربه یا تجاربی در مورد مدعی بودن وجود دارد که در مورد رئیسم نمی توانم آن مرجع را به کار ببرم”. این به مانند وضعیت همان فردی است که نسبت به مار واکنش فوبیایی نشان می داد. من می دانم که در گذشته فردی او مواقع دیگری نیز وجود داشته که او قادر به داشتن خونسردی کامل و جرات بوده است. ولی به هر حال در مورد مار نمی تواند به آن مرجع دسترسی داشته باشد.