دریچه های ادراک – قسمت اول

آلدوس هاکس لی در کتاب خود به نام دریچه های ادراک می گوید: زمانی که زبانی را می آموزید، وارث اندیشه مردمانی هستید که قبل از شما در گذشته اند. شما نیز قربانی آن فرهنگ هستید، به این معنا که می توانید وقایع بسیاری را تجربه کنید که برای بعضی از آنها نامی موجود است و کلمه ای برای نشان دادن آن نیز وضع شده است و لذا توجه شما را به خود جلب می کند. همچنین احتمالا وقایع بسیار دیگری که شاید زیباتر و مفیدتر هم باشند، وجود دارند که تجربه و احساس می شوند، اما کلمه ای برای بیان آنها وضع نشده است و غالبا به شعور خودآگاه راه نمی یابند.

بین نظام اولیه و ثانویه، همیشه یک حد فاصل وجود دارد. و نیز بین احساس و شیوه های بیان آن احساس در خودتان، تفاوت وجود دارد. یکی از سریع ترین روش های بیان احساس، استفاده از کلمات است. اگر من به شما بگویم بر روی قسمتی از این میزف لیوانی قرار دارد که تا لبه آن از آب پر شده استف در واقع یک رشته از کلماتی را به شما ارائه داده ام که همگی نشانه هایی قراردادی هستند. در مورد این حرف، می توان هم مخالف بود و هم موافق. زیرا من مستقیما وارد تجربه حسی شما شده ام. اگر من کلماتی به کار ببرم که شما مرجع حسی مستقیمی نسبت به آنها نداشته باشید، تنها راه شما برای فهمیدن آن کلمات این است که نظیر آنها را در احساسات گذشته خود بیابید مگر آن که برنامه ای ذهنی داشته باشید که تعابیر حسی بیشتری بیافریند.

دریچه های ادراک

دریچه های ادراک

احساسات انسان ها به اندازه ای که دارای فرهنگ مشترک یا پیش زمینه های مشترک هستند، با هم تطبیق می کنند. کلمات باید با الگوی جهانی شخصی که دارید با او صحبت می کنید، ارتباط برقرار کنند. کلمه همتراز برای فردی در یک محله کوچک، برای یک نفر از طبقه متوسط، و برای شخصی از طایفه هزار فامیل، برای هر کدام واژه بسیار متفاوتی است. این خیال باطلی است که بگوییم اگر مردم کلمات یکسانی را بگویند، پس یکدیگر را درک می کنندو ولی از آنجا که احساسات درونی متفاوتی را تداعی می کنند که باید هم بکنند پس همواره باید معانی متفاوتی نیز وجود داشته باشد.

بین کلمه و احساس، و همچنین بین احساس من نسبت به یک کلمه و احساس متناظر شما نسبت به همان کلمه، تفاوت وجود دارد. من فکر می کنم این موضوع برای رفتارتان با اشخاصی که به شما مراجعه می کنند و خیال می کنند که حرف های آنها را درک می کنید، بسیار سودمند واقع شود. به شما هشدار می دهم که حداقل خودتان دچار این خیال باطل نشوید.

 

منبع : هاکس هالی

Posted in روانشناسی.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.