بچه ای که همیشه افسرده است

سوال: اگر با بچه ای که در مرز خودکشی است سر و کار داشته باشید، آن وقت چه؟ برای این قضیه چگونه به دنبال محرک می گردید؟ بچه ای که همیشه افسرده است، همیشه گوشه گیری می کند و …

نود و نه درصد از موارد افسردگی، سر از الگویی در می آورند که قبلا راجع به آن صحبت کردیم. من دست به انجام مشاوره نخواهم زد، مگر آن که ابتدا احتمال خودکشی بیمار افسرده را رفع کرده باشم. من سعی می کنم سوالی نظیر این را بپرسم: “به عنوان یک انسان فکر می کنی برای داشتن یک زندگی سرشار از شادی به چه چیزی نیاز داری؟” و بعد همان کاری را می کنم که در مورد لیندا انجام دادم، یعنی الگوی تغییر گذشته فردی.

بچه ای که همیشه افسرده است

بچه ای که همیشه افسرده است

ما فرض را بر این می گذاریم که هر انسان وقتی می گوید “کمک! من احتیاج به کمک دارم”، قبلا از طریق تمام مراجع خودآگاهش سعی خودش را کرده، ولی کاملا در این راه شکست خورده است. ولی این فرض را هم می کنیم که باید در گذشته فردی او یک سری تجارب نیز وجود داشته باشد که به عنوان یک مرجع بتوانند به او کمک کنند تا او بتواند دقیقا به آنچه در این وضعیت به آن نیاز دارد برسد. ما بر این باوریم که مردم مراجع مورد نیازشان را دارند، ولی این مراجع به صورت ناخودآگاه در اختیار آنان است و در زمینه مناسبی نیز سازماندهی نشده اند. ما نمی گوییم که مثلا فلان شخص قادر نیست در کارش اعتماد به نفس و اطمینان داشته باشد، بلکه فقط می گوییم او در کارش اعتماد به نفس و اطمینان ندارد. او ممکن است در بازی گلف، کاملا وارد و مدعی باشد. کاری که ما باید بکنیم این است که آن مرجع را برداریم و در جای لازم قرار دهیم. او مرجع لازم را برای داشتن اعتماد به نفس و اطمینان در بازی گلف در اختیار دارد ولی تاکنون هیچ وقت آن مرجع را انتقال نداده و با چیز دیگری مرتبط نساخته است. آنها بخشهای ذهنی تفکیک یافته او هستند. با ایجاد تکیه گاه ذهنی می توانید آن مرجع را به هر چیز دیگری ملحق سازید و این جدایی و تفکیک را از میان بردارید. بدین ترتیب آن شخص در موقع مقتضی به آن مرجه دسترسی خواهد داشت.

منبع : گریندر

Posted in روانشناسی.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.