احساس ناخوشایند از برخی تصاویر ذهنی

ما هربار که برای نمایش یک تغییر، از کسی می خواهیم به این جا بیاید، اصرار می کنیم مضمون ماجرا را نزد خودش نگه دارد. معمولا می گوییم “از تو می خواهم که برای آنچه می خواهی در آن تغییر ایجاد کنی یک کلمه رمز انتخاب نمایی، مثلا یک رنگ، یک شماره و یا یک حرف” از این رو آن فرد می گوید “من می خوهم مثلا قادر به انجام ام باشم” ” یا دلم نمی خواهد که 3 را داشته باشم”. این عمل دو جنبه مثبت دارد. اگر هدف ما این باشد که به مردم بیاموزیم عین ما عمل کنند، پس در آن صورت باید تنها بر روی فرآیند خالص با هر مضمونی که باشد فرقی نمی کند – عمل درمان را انجام دهیم. از این رو اجزاء فرآیند، تنها چیزهایی هستند که برای کنکاش در اختیار دارید. عدد 3 نمی تواند شما را چندان تحث تاثیر توهم قرار دهد، لااقل تاثیرش به اندازه کلماتی نظیر قاطعیت یا عشق یا ایمان یا … نیست.

احساس ناخوشایند از برخی تصاویر ذهنی

احساس ناخوشایند از برخی تصاویر ذهنی

به علاو این کار یک مزیت بزرگ دارد اگر قرار است دیگران هم از محتوای قضیه با خبر باشند، بدانید که بسیاری مردم از کار کردن بر روی موضوعی که فکر می کنند ممکن است روابطشان را با اطرافیان دستخوش تغییر سازد، حذر می کنند. این مشکل را می توان با انجام روانکاوی محرمانه برطرف ساخت. زیرا آن موقع، دیگر کسی نمی داند که دارد بر روی چه موضوعی کار می کند.

لیندا، کدام خاطره تو را دستخوش احساسات ناخوشایند می سازد؟ آن خاطره آیا یک سری تصاویر است و یا یک سری صدا، (به حاضران) بسیار خوب، او قبل از حرف زدن، پاسخ غیرکلامی را داد. اگر چشمهای او را نگاه کرده باشید، دیده اید که ابتدا به سمت بالای چپ و سپس پایین راست حرکت کردند. بدین ترتیب او یک تصویر عینی ایجاد کرد و سپس احساسی از آن تصویر به او دست داد.

لیندا، زمانی که این تصویر را می بینی، احساسات ناخوشایندی به تو دست می دهد. حالا از تو می خواهم نگاهی به تصویر بیندازی و بببنی که آیا هنو هم وقتی به آن تصویر نگاه می کنی، دچار احساسات ناخوشایند می شوی یا خیر. دلم می خواهد کار خوبی برایش ترتیب بدهی. می توانی چشمهایت را ببندی و خوب به آن بنگری (هنگامی که لیندا احساسات را تجربه می کند، ریچارد بندلر شانه راست او را لمس می کند). (به حاضران) موقعی که همگی شما دارید واکنشهای لیندا را می بینید، او دارد این واقعیت را می گوید: وقتی تصویر را می بیند، احساس بدی به او دست می دهد. پس تجربه ای است که در گذشته رخ داده و چیزی است که او اصلا از آن خوشش نیامده. این برداشت من است، البته اگر درست فهمیده باشم.

لیندا: درست است. کاملا درست است.

 

منبع : هاکس لی

Posted in روانشناسی.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.