زمینه های مختلف دارای تصاویر ذهنی – بخش دوم
او در همایش ناگهان متوجه شد که چشم انداز محدود پدرش را خریداری کرده است و بدون اینکه روی آن سوالی بگذارد، آن را پذیرفته است. او نظام باوری پدرش را بلعیده بود. او به خود و به دنیایی که پدرش داشت نگاه کرد.
حالا، با گذشت هفت سال، او همچنان در قید باورهای القاء شده از سوی پدرش بود. او به پدرش اجازه داده بود که زندگی اش را شکل بدهد.
این جوان در جریان همایش به این نتیجه رسید که دوست ندارد یک کارگر باقی بماند. او همیشه احساس کرده بود کارهای مهم تری می تواند انجام بدهد. اما در ضمن، احساس می کرد که گیر افتاده است. حالا به احساس جدیدی دست یافت. او برای اولین بار متوجه شد که محدودیتهای او مربوط به درون او هستند، و نه بیرون از او.
بعد از همایش، کار کارگری را رها کرد و به رشته فروش روی آورد. از پایین ترین پله شروع کرد، آغاز خوبی نداشت، اما مصمم بود. او هر کتابی را که در زمینه فروش پیدا کرد، خواند. به هر نواری که درباره فروش حرف می زد گوش داد. در هر همایش فروشی که توانست شرکت کرد.
ما با هم در تماس بودیم. او در مدت یک سال، درآمد ناشی از فروش خود را به دو برابر افزایش داد. در مدت دو سال، درآمدش به چهار برابر افزایش یافت.
در مدت پنج سال، او سالانه بیش از یکصد هزار دلار درآمد داشت. دارای یک خانه زیبا، یک همسر دوست داشتنی، دو فرزند و آینده ای درخشان شد.
نقطه عطف زندگی او و نقطه عطف زندگی خود من زمانی حاصل شد که دانستیم تصاویر ذهنی زندگی ما را کنترل می کنند و بعد تصمیم گرفتیم که این تصاویر ذهنی را تغییر بدهیم.
شما در زمینه های مختلف دارای تصاویر ذهنی از آن خود هستید. اینکه چند کیلو وزن داشته باشید، چقدر بخورید، چه اندازه ورزش کنید و تا چه حد از آمادگی جسمانی مطلوب برخوردار باشید، همه و همه به تصاویر ذهنی شما مربوط می شوند.