دریچه های ادراک 8 – مثالی از رواندرمانی

اجازه دهید از رواندرمانی برایتان مثالی بیاورم. فرض کنید شخصی به نزد شما می آید و مشکلش این است که بسیار حسود است. او می گوید “خوب، می دانی که راستش من فقط … (به بالای راست نگاه می کند) خوب، من فقط (به پایین راست نگاه می کند) واقعا احساس حسادت می کنم و (به پایین چپ نگاه می کند) به خودم می گویم که این دیوانگی است و هیچ دلیلی هم برای آن ندارم، ولی باز دچار این احساسات هستم. او با اشارات بصری آغاز می کند. او تصوری از همسرش ایجاد می کند به طرزی زننده با شخص دیگری در حال خوشگذرانی است. سپس احساسی در خودش ایجاد می کند  که اگر عملا در آن اتقاق حضور داشت و آن وقایع را مشاهده می کرد، به او دست می داد. این معمولا همه آن چیزی است که او از آن آگاه است. این قبیلد احساسات را بدبینی می گویند و جزو نظام های بیانی حسی هستند. او از طریق بصری آغاز می کند، به صورت حسی نشان می دهد، و سپس یک نظام مرجع سمعی به او می گوید که این احساسات همگی بی اساس هستند. بدین ترتیب سه نظام متفاوت، با روشهای مختلفی مورد استفاده قرار می گیرند.

زن: پس با این وضعیت شما اظهار می کنید که اگر با آن شخص کار می کردید، با نظام حسی و نظام بیانی او ارتباط برقرار می ساختید؟

بستگی به هدف شما دارد. ادعای ما این است که در برقرار سازی ارتباط، هیچ اشتباهی وجود ندارد. بلکه فقط نتایج موجودند. برای این که به سوال شما پاسخ دهیم باید روشن شود که هدف مورد نظر شما چیست. اگر می خواهید صمیمیت ایجاد کنید، در آن صورت بد نیست که نظام بیانی خود را با او تطبیق دهید (عبارات اسنادی نشانگر آن نظام هستند)

مراج

ادراک و اندیشه در روانشناسی

عه کننده وارد می شود و می گوید “خوب، من واقعا احساس حسادت می کنم، می دانی! این موضوع برای من سنگنین است و نمی دانم چه کار کنم” شما می توانید بگویید “خوب، من قصد دارم برای حل این مشکل به شما کمک کنم زیرا احساس می کنم که استحقاق آن را دارید. بیایید این کار را در دست بگیریم و برای آن که درک قابل اطمینانی از آن به دست بیاوریم، به طور جدی بر روی آن کار کنیم. این برای شما می تواند اولین قدم به منظور ایجاد صمیمیت باشد. در عوض اگر به او می گفتید “من قصد دارم به شما کمک کنم که نمایی واضح از احساساتتان به دست آورید. صمیمت آگاهانه ای برقرار نمی ساختید. مهمترین مساله این است که آیا صمیمیت ناخودآگاه برقرار می شود یا خیر.

اگر چنین کسی با مشکل حسادتش به نزد شما بیاید و شما بتوانید اشارات را از او استنتاج کنید، آن گاه تمام اطلاعات مورد نیازتان را برای درک فرآیند درونی او در اختیار دارید. روان شناسان حتی در این قبیل موارد که طرف در خودش عقاید چرندی ایجاد می کند، راههای جدیدی برای رفع این شمکل به او یاد نمی دهند. اگر روان شناس فقط در ایجاد تصاویر واقع بینانه تر به شما کمک کند، در واقع دارد به محتوا می پردازد و ساختار را به فراموشی سپرده است. مردم در اکثر مواقع، سعی نمی کنند ساختار حقیقی فرآیند را تغییر دهند. آنها سعی می کنند که آن را واقع بینانه تر یا عملی تر جلوه سازند. این بدان معنی است که آنها فقط تا زمانی احساس سلامت روانی خواهند داشت که آن محتوای اصلاح شده به قوت خود باقی باشد، ولی به محض آن که محتوا تغییر کند باز همان آش است و همان کاسه. حسادت می تواند ساختاری شبیه به روش تحریک خودتان داشته باشد: شما تصویری از آنچه مورد نظرتان است ایجاد می کنید و بعد با خودتان می گویید که چگونه می توان آن تصویر را به صورت واقعیت درآورد. اگر چنین باشد، تا وقتی که راه دیگری برای تحریک خودتان نیافته اید، این حالت را در خود حفظ خواهید کرد، برایتان فرقی هم نمی کند این حالت در برخی مواقع تا چد حد می تواند ناخوشایند باشد. حتی یک استراتژی به درد نخور هم از هیچی بهتر است.

منبع : هاکس لی

Posted in روانشناسی.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.