فهرستی از الگوهای اصولی ناخودآگاه در اختیار داشته باشید

این طور به نظر می رسد که من بر روی شما به عنوان متخصصین ارتباطی، حساسیت زیادی دارم و می خواهم مدت زمانی را به صورت آگاهانه صرف تمرین انواع خاصی از الگوهای ارتباطی کنید تا از این طریق، این الگوها نیز – مانند دوچرخه سواری یا رانندگی ماشین – در رفتارتان به صورت ناخودآگاه و اصولی در بیایند. باید عادت کنید که در رفتارتان اصولی باشید، و این مستلزم آن است که برخی از تمرینها را به صورت آگاهانه انجام دهید. بدین ترتیب زمانی که اشارات چشمی بصری را ببینید و یا علائم آن را بشنوید، می توانید به طور خودکار واکنشتان را مشخص سازید و یا علائم آن را بشنوید، می توانید به طور خودکار واکنشتان را مشخص سازید که آیا باید از طریق تطبیق، واکنش نشان دهید، یا از طریق عدم انطباق و یا از طریق هر نوع ترکیبی که به نظرتان می رسد.

فهرستی از الگوهای اصولی ناخودآگاه در اختیار داشته باشید

فهرستی از الگوهای اصولی ناخودآگاه در اختیار داشته باشید

به عبارت دیگر، برای هر موقعیتی که به طور مکرر با آن سر و کار دارید، لازم است فهرست خوبی از الگوهای اصولی ناخودآگاه در اختیار داشته باشید: من چگونه با این انسان صمیمیت برقرار کنم؟ چه عکس العملی نشان دهم، در حالی که او برای پاسخ به سوال من اطلاعات آگاهانه و کلامی ندارد؟ نسبت به عدم تجانس او چه واکنشی نشان دهم؟ تمام اینها نکته است. ببینید کدام موارد در تجارب شغلیتان به طور مکرر تکرار می شود و برای هر کدام از آنها  نیم دوجین – حداقل تا – عکس العمل در اختیار داشته باشید، و هر کداز از آنها را در رفتارتان به صورت ناخودآگاه و اصولی در آورید. اگر برای برخورد با مسائلی که در روانکاوی اتفاق می افتند حداقل سه نمونه واکنش در اختیار نداشته باشید، در آن صورت فکر نمی کنم که بتوانید رشته امور را در دست بگیرید. اگر فقط یک روش دارید، پس در آن صورت یک آدم آهنی هستید. اگر تنها دو روش دارید، پس بدانید که دچار یک مشکل غامض خواهید شد.

شما برای موقعیت هایی که در رفتارتان ایجاد می کنید نیاز به یک پایه محکم دارید. یک روش برای ایجاد پایه قوی این است که ساختار رفتار و عملکردتان را در روانکاوی، زیر نظر بگیرید. مواردی که برایتان دائما اتفاق می افتند را در نظر بگیرید، اطمینان حاصل کنید که عکس العمل های زیادی برای هر کدام از این موارد در اختیار دارید، سپس هر چیز دیگری را فراموش کنید. یکی از آنها را به کار بگیرید. قانونی هست که می گوید “اگر شیوه کارتان موثر واقع نمی شود، آن را تغییر دهید. کار دیگری در پیش بگیرید”.

از آن جایی که ضمیر خودآگاه محدود است، مراعات آن را بکنید و نگویید “عالیه، حالا قصد دارم هر چیزی را که در این سمینار ارائه شده است انجام دهم”. نمی توانید. کاری که می توانید بکنید این است که از هر سه مصاحبه ای که در طول روز انجام می دهید، یکی از آنها را این گفته شروع کنید. “ببین، قبل از آن که کار را شروع کنیم مطالبی درباره شناخت کلی شما وجود دارد که نیاز دارم آنها را بدانم. می شود به من بگویید که چراغ بالایی چراغ راهنما چه رنگی است؟” سوالهایی بپرسید که مربوط به نظامهای بیانی می شوند و برای مدت پنج خودتان را با واکنشهای آن فرد هماهنگ سازید تا از این طریق بدانید که بعدا تحت فشار عصبی،  چه اتفاقی خواهد افتاد.می توانید هر پنجشنبه با اولین مراجعه کننده ای که وارد دفترتان می شود سعی کنید علائم را تطبیق دهید، و با دومین نفر سعی کنید عدم تطبق آن را مشخص سازید. این سک روش اصولی به منظور کشف نتیجه رفتار شماست. اگر از این طریق رفتارتان را سازماندهی نکنید، عملکرد رفتارتان به صورت تصادفی در خواهد آمد. اگر رفتارتان را سازماندهی کنید و بعد احاسا کنید که در محدوده الگوهای خاص خودتان دارای آزادی عمل هستید و نتیجه کار را در زیر نظر قرار دهید، و سپس الگوهای قدیمی را به الگوهای جدید تغییر دهید، آن وقت یک فهرست خارق العاده از انواع عکس العمل ها در ضمیر ناخودآگاهتان خواهید داشت. این تنها روش اصولی است که ما برای آموختن نرمش بیشتر در رفتار می شناسیم. احتمالا روشهای دیگری هم هستند، ولی در حال حاضر این تنها روشی است که ما می شناسیم.

 

منبع : هاکس لی

Posted in روانشناسی.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.