در سایبرنتیک قانونی هست به نام قانون تغییر لازم

سوال: این طور به نظر می رسد که انگار شما دارید به ما می گویید بر روی مراجعه کنندگانمان دست به آزمایش بزنیم. تعهد حرفه ای من ایجاب می کند که…

مخالفم. به نظر من شما وظیفه دارید بر روی تمام مراجعه کنندگانتان دست به آزمایش بزنید تا از این طریق مهارتتان افزایش یابد، زیرا بر اثر تمرین زیاد قادر خواهید بود به انسان های بیشتر و با عملکردی مناسب تر خدمت کنید. اگر با قید حرفه ای بودن، نخواهید مهارتها و تجاربتان را توسعه دهید، در آن صورت نظر من اساسا این است که دز این زمینه مرتکب خطا شده اید و حرفه ای بودن در این راه تبدیل می شود به شیوه ای برای محدود کردن خودتان. درباره حرفه ای بودن تجدید نظر کنید. اگر حرفه ای بودن بهانه ای برای انجام ندادن کارهایی است که قارد به انجامشان هستید پس باید بگویم که دارید رفتارتان را محدود می کنید.

در سایبرنتیک قانونی هست به نام قانون تغییر لازم

در سایبرنتیک قانونی هست به نام قانون تغییر لازم

در علم سایبرنتیک قانونی هست به نام قانون تغییر لازم. این قانون می گوید که در هر نظام انسانی و یا ماشینی، هر عاملی که وسیع ترین میزان تغییرپذیری را داشته باشد، عامل کنترل کننده خواهد بود. بنابراین اگر رفتارتان را محدود سازید، تغییر لازم را از دست می دهید.

نمونه های بارز آن، بیمارستانهای روانی هستند. من از بیمارستان های روانش شهر شما خبر ندارم، ولی در شهر خودمان کالیفرنیا چندین تیمارستان و تعداد زیادی بیمار روانی وجود دارد. تشخیص کارکنان آن جا از بیماران کار آسانی است، زیرا آنها رفتاری حرفه ای دارند. آنها دچار یک مشت توهم هستند که داشتن این توهمات برای آنها خطرناکتر از هر کس دیگری است، زیرا باور می کنند که باید رفتارشان را به یک سری روشهای خاصی محدود سازند. این روشها دائما آنها را به انجام یک نوع رفتار وا می دارد، و از طرفی بیماران هم از این قوانین پیروی نمی کنند. با داشتن حداکثر انعطاف پذیری می توانید واکنشهای دلخواهتان را بیرون بکشید و وضعیت را تحت کنترل خودتان در آورید. چه کسی قادر است بیشترین واکنشها را استخراج کند؟ روان شناسی که رفتار طبیعی دارد یا بیماری که رفتار عجیب و غریب دارد؟ مایلم خاطره مورد علاقه ام را برایتان تعریف کنم.

ما با عده ای از روان شناسان مقیم در بیمارستان روانی ناپا واقع در کالیفرنیا، در حال قدم زدن در راهروی بیمارستان بودیم. با صدای معمولی صحبت می کردیم و در حال نزدیک شدن به یک اتاق بزرگ بودیم. به اتاق رسیدیم و در آن را باز کردیم، به محض آن که داخل اتاق شدیم تمام روان شناسان شروع به پچ بچ کردند. خوب البته ما نیز شروع به پچ بچ کردیم. سرانجام به هم نگاهر کردیم و گفتیم “برای چه داریم پچ پچ می کنیم؟”، یکی از روان شناسان به طرف ما برگشت و با حالت نجوا گفت “یواش، یک دیوانه داخل اتاق است، نمی خواهیم آرامش او را برهم بزنیم”. اگر قرار است یک دیوانه، قدرت لازم را برای تسلط بر روان شناسان داشته باشد، پس من هم دلم می خواهد دیوانه باشم.

 

منبع : هاکس لی

 

Posted in روانشناسی.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.