به کار گرفتن احساسات

پیش در زمان رو به عقب می روی، بیش از پیش هم وقت صرف کن. عجله ای در کار نیست. کاملا راحت باش. حالا به آن تصویر نگاه کن و زمانی که تصویر واضحی از خودت در سنین جوانی دیدی، سرت را تکان بده.

تامی: من جوانی خودم را می بینم، ولی در هیچ وضعیتی قرار ندارم. من فقط…

خوب است. آیا می توانی ببینی کفشی که پوشیده ای چه رنگی است؟

تامی: مشکی.

به کار گرفتن احساسات

به کار گرفتن احساسات

بسیار خوب. حالا از تو می خواهم به آرامی به سطحی که درست زیر کفشهایت قرار دارد نگاه کنی. در حالی که بر روی آن کفشهای سیاه ایستاده ای، بگذار چشمهایت به آرامی ببینند که در اطرافت چه قرار دارد. نحوه تنفست را به یاد بیاور، به کار گرفتن آن احساسات شامل نیرو و شایستگی را به خاطر داشته باش. تو به قدر کافی نشان داده ای که آن احساسات قدیمی و مضر را می توانی داشته باشی. حالا از تو هم می خواهم نشان دهی که در حین دیدن آن تصویر، می توانی احساس قدرت نیز داشته باشی. نحوه تنفس را به یاد داشته باش. اکسیژن در این فرآیند تاثیر به سزایی دارد. خوب است. زمانی که تصویر را ساکن نگه داشتی، فقط سرت را تکان بده…

بسیار خوب، حالا می خواهم آن تصویر را ثابت نگه داری، عین یک عکس.

دست راستت را راحت کن. دست چپت را نه.  دست چپت به اندازه ای که برای دسترسی به احساس قدرت لازم استف می تواند سفت باشد. اکنون داری خوب تنفس می کنی. تنفست را ادامه بده.

حالا از تو می خواهم به آرامی با حالت شناور از بدن خودت خارج شوی و عملا بتوانی خودت را با این که ممکن است مسخره به نظر برسد در حالی که این جا نشسته ای و دست های مرا در دست های خودت گرفته ای ببینی. هرقدر زمان که نیاز داری  صرف این کار کن. هر موقع که موفق شدی طوری در خارج از بدنت قرار بگیری که بتوانی خودت را از بالا یا از گوشه اتاق و یا از جلو یا عقب مشاهده کنی، سرت را به علامت موفقیت تکان بده. عالی است.

Posted in روانشناسی.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.