Author Archives: admin3
جز خدا همدمی نمی بینم
امروز به اتفاقاتی که افتاد فکر می کردم٬ پارسال همین موقع ها مراحل آشنایی را می گذراندیم و با دیدن آن همه وابستگی همسرم به مادرش٬ برای تصمیم گیری تردید داشتم. با خودم فکر کردم این همه آدم در اطرافم هست٬ خانواده٬ دوست٬ همکار٬ دانشجو و … ولی واقعا هیچ کدام نمی مانند٬ حتی همسرم […]
ادامه متنتگ ها : درد و دل
آنها مشکل داشتند
آنها خانوادگی مشکل داشتند و دروغگو بودند و همه تحت تسلط و سلطه مادر خانواده بودند که نه خدا را می شناخت نه می دانست آخرت چیه و آه دختر مردم چیه! اگر چه خیلی ادعاش می شد! مادر او از آن تیپ آدمهایی که مدام جانماز آب می کشید که خیلی مومن است و […]
ادامه متنتگ ها : درد و دل
اگر تو را داشتم …
اگر تو را داشتم به تمام آرزوهای دیرینه ام می رسیدم اگر تو را داشتم شعله های وحشی عشق را فروزانش می کردم و شاعر شعر لبانت می شدم قسم به روی ماهت که شبی نیست که دستانم رنگ التماس و خواهش به خود نگیرند و محتاج تو نشوند … عزیزم هنوز در هیاهوی نگاهت […]
ادامه متنتگ ها : درد و دل
دلم تنگ شده است …
دلم بهانه ات را گرفته است … چند روزی میشود که بی تاب و بی قرار است … چند شبی میشود که حتی خواب تو را دیدن نیز آرامش نمیکند … تنها مونس و همدمم عکسی از توست که هر شب بر آن ساعت ها خیره میشوم و میبوسمش … و در آخر آهی از […]
ادامه متنتگ ها : درد و دل
خستـــــــــه ام…
خسته ام از زندگی… از همه… از خودم… از شخصیتم… از هویتم…! دیگه بریدم نمی دونم چیکار کنم دوست دارم تنها باشم یه جایی دور از دغدغه… یه جایی مملو از آرامش خاطر… جایی که هیچ کسی نباشه تا براش تظاهر کنم تا بخاطرش ماسک به صورتم بزنم و مثل یه عروسک خیمه شب بازی […]
ادامه متنتگ ها : درد و دل
او رفته بود…
گریه امانش را بریده بود… بی تابی می کرد… خبری ازش نداشت… دلش برایش تنگ شده بود…! هق هقش را در گلویش خفه کرد نفس عمیقی کشید و باز هم قطره ای از اشک مهمان گونه هایش شد…! دستان سرد و بی احساسش در انتظار یکبار لمس کردن دستان گرم و پر محبت او و […]
ادامه متنتگ ها : درد و دل