دلم تنگ شده است …

دلم بهانه ات را گرفته است … چند روزی میشود که بی تاب و بی قرار است … چند شبی میشود که حتی خواب تو را دیدن نیز آرامش نمیکند … تنها مونس و همدمم عکسی از توست که هر شب بر آن ساعت ها خیره میشوم و میبوسمش … و در آخر آهی از […]

ادامه متن
تگ ها :

اوففففففففف!

امروز یعنی قرار بود من زیاد معطل نشم…از صبح با وکیلم قرار داشتم دم در دادگاه …رفتیم گفتن نیم ساعت دیگه نوبت شماست چند تا نیم ساعت گذشت و هی نوبتمون گذشت و بعضیها نیومدن! از صبح تا 10 نشستم اونجا گفتم شاید بیاد …نیومد  نفرات اخر بودیم که خودم با وکیل تونستیم قاضی رو […]

ادامه متن
تگ ها :

پی نوشت من

پی نوشت2:دیروز رفتم دکتر و دز داروهام رو مشخص کرد…تب هم کرده بودم دیروز و برای جلوگیری بهم داروی تب برو سرما خوردگی هم داد..بعدشم توی همون بارون قشنگ(!)با ماشین اومدم خونه و هی داشتم دعا میکردم تو ترافیک گیر کنم بیشتر بارونو ببینم و لمس کنم…که از شانس بد خیابونا شده بود خیابونا امریکا…عریض […]

ادامه متن
تگ ها :

بمان با من

به جرم این که دلم آه هست و آهن نیست کسی به جز تو در این روزگار با من نیست نه یک نه صد که تو را صد هزار بافه ی مو دریغ از این که مرا صد هزار گردن نیست علیرضا بدیع تابستان هیچ رقمه توی کتم نمی رود. گرمای امسال فاجعه است و […]

ادامه متن
تگ ها : ,

بی تو…..

روي پيشاني ام سياه شده دستمال سپيد مرطوبم دارم از دست مي روم اما نگرانم نباش… من خوبم ياسر قنبرلو (پدرام) بعد از يك دوره ي طوفاني از زندگيم كه به هر جون كندني بود گذروندمش و تموم شد به يه آرامش رسيدم. آرامشي كه نمي خواستم به هيچ قيمتي از دستش بدم. آرامشي كه […]

ادامه متن
تگ ها : ,

خستـــــــــه ام…

خسته ام از زندگی… از همه… از خودم… از شخصیتم… از هویتم…! دیگه بریدم نمی دونم چیکار کنم دوست دارم تنها باشم یه جایی دور از دغدغه… یه جایی مملو از آرامش خاطر… جایی که هیچ کسی نباشه تا براش تظاهر کنم تا بخاطرش ماسک به صورتم بزنم و مثل یه عروسک خیمه شب بازی […]

ادامه متن
تگ ها :

او رفته بود…

گریه امانش را بریده بود… بی تابی می کرد… خبری ازش نداشت… دلش برایش تنگ شده بود…! هق هقش را در گلویش خفه کرد نفس عمیقی کشید و باز هم قطره ای از اشک مهمان گونه هایش شد…! دستان سرد و بی احساسش در انتظار یکبار لمس کردن دستان گرم و پر محبت او و […]

ادامه متن
تگ ها :

میشه؟!نمیشه؟!

حالم بد اداره خیلی داره بهم فشار میاره ولی دلم نمیخواد نرم!وقتی برمیگردم باید حتما یه بار و برم زیر اکسیژن! سرمای هوا .. مراقبت و این چیزا واسش فایده نداره..سرفه هام دوباره برگشته! تنشهایی جدید هم که به کنار… میترسم از اینکه دوباره همه چیز مثل اول شه! پی نوشت:نباید سرما میخوردم…اخرش خوردم اونم […]

ادامه متن
تگ ها :

فکرم مشغوله!!

فکرم خیلی مشغوله..!اصن نمیتونم روی اون کار نیمه تمام تمرکز کنم! دیشب مهمونا اومدن و همون حرفای تکراری و حرفای چرت همیشگی!فقط باعت این شدن که حال من بد بشه..همین! عموم میگفت تو بزار نامزد کنید شاید ازش راضی بودیبابامم دست گرفته که تو اگه بهانه هات برای رد کردن مهدی الکی نبود قبول میکردی […]

ادامه متن
تگ ها :

تاوان…

لحظه ها از پی هم می گذرند و انگار هر لحظه نمکی است بر روی زخم های بی مرهمم… چشم هایم سنگینی خواب را حس می کند اما انگار خواب را از من بی قرار گرفته اند خدایا چقدر این بوی عطرش آرامش می دهد به روح خسته ام…! سرم را آرام به پهلو میچرخانم […]

ادامه متن
تگ ها :