آموزش پیانو

آموزش های پیانو

 

وبسایت های آموزش پیانو

آموزش پیانو

آموزش های کلی، تخصصی به زبان فارسی – ویدیونت

کتاب های آموزش پیانو

ptg.org

 

 

سوال و پرسش های در مورد پیانو

پیانو

پیانو

سوال – پسری دارم که بسیار علاقه مند فراگیری پیانوست. شنیده ام که جهت شروع یک معلم خوب معمولی کافیست. ولیکن برخی اعتقاد دارند که جهت مبتدی بایست نیکوترین معلم ممکن را گرفت. با توجه به اینکه که من در یک شهر کوچک زندگی می کنم ، شما کدامیک را پیشنهاد می کنید؟
جدیت سوال شما وقتی می گویید در یک شهر کوچک زندگی می کنید ، دو چندان می شود ، به چه جهت که امکان دارد در شهر شما هیچ معلمی با تواناییهای بالا یافت نشود. با این وجود من جهت فرزند شما ، معلمی با قابلیتها و تواناییهای بسیار ، پیشنهاد می کنم ، به چه جهت که جهت جلوگیری از پیشرفت یک فرد مستعد ، چیزی خطرناکتر از یک پایه ضعیف نیست. خیلی ها تلاش کرده اند تا خویشتن را از دست عادات بدی که در زمان تحصیل نزدیک معلم سطحی نگر بدست آورده اند ، خلاص کنند ، ولیکن هرگز نتوانسته اند. توصیه من به شما اینست که سعی کنید پسرتان را به یکی از شهرهای نزدیک که معلمی عالی در آن یافت می شود ، فرستاده کنید .

آموزش پیانو

آموزش پیانو

سوال – من اکنون در سن بیست و چهار سالگی جهت عشقی که به هنر موسیقی دارم ، تصمیم دارم ساز پیانو بیاموزم. این در حالی است که حتی نتها را نیز نمی شناسم. آیا لازم است از اکنون پیش یک معلم گرانقیمت بروم و و-یا اینکه فعلاً جهت شروع یک معلم ارزانتر نیز کفایت می کند؟

اگر به هنر موسیقی جهت پر کردن اوقات فراغت خویشتن می نگرید و می خواهید تنها اطلاعاتی در این زمینه بدست آورید ، یک معلم ارزان قیمت جهت شما کافیست ؛ ولیکن چنانچه آرزو دارید تا زندگی شما بعد هنر موسیقی به خویشتن بگیرد ، بهتر است نزد معلمی با کلاس بالاتر بروید. اینکه « جهت شروع ، این و-یا آن معلم کافیست » اشتباه بزرگی است. شما راجع به آرشیتکتی که بگوید « جهت پایین بنای ساختمان ، خاک رس کافیست ، ما سرای را بهرحال بر-روی همان می سازیم » چه فکری می کنید؟ ایضا به یاد داشته باشید که شما مجبورید در آینده راهی که معلم ارزان قیمت به شما اثر- داده است را اصلاح کنید.

سوال – آیا بایست درس هنر موسیقی را در آموزشگاه-ها هنر موسیقی فرا گرفت و-یا به-کوشش معلم خصوصی؟

ساز پیانو

ساز پیانو

مدارس هنر موسیقی جهت بدست آوردن تحصیلات کلی هنر موسیقی بسیار مفید می باشند. ولیکن جهت فراگیری عملی یک ساز بصورت تخصصی ( از قبیل ساز پیانو ، ویلن و … ) من درس خصوصی را ترجیح می دهم ، به چه جهت که معلم فرصت می کند توجه بیشتری به تک تک هنرجویان اثر- دهد تا در آموزشگاه-ها هنر موسیقی . پیشنهاد من به شما تلفیقی از هر دوست ؛ مسائل کلی – هارمونی ، کنترپوان ، فرمها و تاریخ – در مدرسه ؛ ساز تخصصی نزد معلمی که به عنوان یک هنرمند مشهور باشد. در آموزشگاه-ها هنر موسیقی معتبر چنین فردی عموماً رئیس و مدیر است و شما دارای این قدرت هستید در آنجا به هر دو خواسته فوق برسید.

من کثیری از نوازندگی و آهنگ سازی را انجام می دهم زمانی که من به یک ساز پیانو نگاه می کنم، قبل از شروع نوازندگی ، به کلید های خود نگاه می کنم. چنانچه یک ساز پیانو قدیمی است، متوجه خواهم شد که لبه ها بیشتر گرد هستند. من ایضا متوجه خواهم شد که چنانچه ساز پیانو یا قدیمی باشد یا نتواند به نحو مطلوب حفظ شود، کلید ها کمی کوچک می شوند.

هنگامی که من نوازندگی می کنم، اغلب به انگشتان من نگاه می کنم، زیرا آن ها ملودی های قدرتمند، خلاق و زیبا را ایجاد می کنند. من بسیاری از بداهه نوازی (که من در نهایت موسیقی جدید را تشکیل می دهم) و اغلب به عنوان من نوازندگی می کنم دارای این توان هستم مفاهیم جدید و متفاوتی را در خصوص کلید ها ببینم که تا به حال نوازندگی نکرده ام. مانند من دارای این توان هستم سه یا چهار اقدام پیش رو از آنچه من نوازندگی می کنم ببینم.

سوال درخشان، نادر بودن این روزها، ساده و در عین حال فیزیکی.

بنابراین بگذارید ببینیم بهترین شباهتی که من به شما دارای این توان هستم در خصوص چیزی که من شخصا در هنگام پخش ساز پیانو انجام می دهم، اجزای انتزاعی در حال انتظار برای قرار دادن و مدل سازی در اواسط روند است، در حالی که ایجاد چیزی کاملا جدید از آخرین مدل، مانند LEGO بلوک از فیلم LEGO، زمانی که سازندگان سازندگان ساختار LEGO ساختار اواسط هوا.

با این حال، من دارای این توان هستم این را از واقعیت تشخیص دهم، در غیر این صورت من اکنون در پناهگاه بوده ام.

هنگامی که من نوازندگی میکنم، چشم من در بسیاری از موارد، به ویژه در ژانرهای مختلف مانند راک، بلوز و کلاسیک، «کلید» را ثابت می کند.

وقتی که آن را به بداهه ای در یک ایده یا لحن در سر من می اندازد، نگاه من سرگردان است و اغلب به آنچه که در مقابل یا اطرافم است از دست یا کلیدم نگاه می کنم.

احساس می کنم زمانی که به قطعات و ترانه های فیزیکی و ذهنی نوازندگی می پردازد، یک پیانیست معمولا به کلید ها، دست ها یا گاه به گاه در keybed و یا هر جای دیگری در ساز پیانو نگاه می کند.

برعکس، آزادی بیان حس می شود، در حالی که بداهه نوازی یا «مسدود کردن» اجازه می دهد تا اتاق بیشتری برای دیدن چشم ها به وجود آید.

البته، پیانیست های کارشناسی ارشد ممکن است مخالف باشند و در خصوص این موضوع بگویند.

به عنوان یک پیانیست چیزی که من می بینم کاملا در حالی که ساز پیانو نوازندگی می کند نیست. همه ی حافظه های عضلانی و زمانی که من آهنگ ی جان لنون را اجرا می کنم تصور می کنم من سه برابر صدای بلند آواز را به عنوان ساز پیانو پیانو و سه برابر ساز پیانو به عنوان ساز پیانو بس اجرا می کنم و نمی توانم بگویم که زندگی ام را یاد می گیرم زیرا آن ها حافظه عضلانی و ایضا من نمی توانم موسیقی را بخوانم. من این کار را با گوش یا یوتیوب انجام می دهم یا اینکه کسی به من نشان می دهد. اما این همه به شخص بستگی دارد

شخصا رنگم را می بینم تغییرات در موسیقی از عبور به گذر تغییر رنگ که من می بینم. بعضی از آن ها زنگ های خاموش و دیگران بسیار پر جنب و جوش هستند. گوش دادن به موسیقی سبب تحریک مغز می شود. نه همه افراد قادرند موسیقی کلاسیک را بشنوند آن ها نمی توانند بین ترکیب های مختلفی از نت ها که صداها را شنیده اند را تشخیص دهد. به همین دلیل است که توجه داشته باشید تنها موسیقی یادآوری راحت تر است، اما تحریک کننده نیست.

سوال جالب

هنگام خواندن موسیقی، من به صفحه و ایضا دستم نگاه می کنم.

اگر من با یک گروه نوازندگی می کنم، برای دنبال نوازنده های دیگر برای نشانه های بصری هستم.

اگر من یک قطعه ای را که من آن را حفظ کرده ام، نوازندگی خواهم کرد. چنانچه جهش های فراوانی وجود داشته باشد، به دست و صفحه کلیدم نگاه می کنم. در غیر این صورت، من حس شکل کلید زیر انگشتان من – تپه ها و دره های شکل گرفته توسط کلید های سیاه و سفید در آن قطعه خاص است. نوع “در حال دیدن” داخلی.

و گاهی فقط تماشای مخاطبان

من واقعا چیزی نمی بینم من گوش می کنم چنانچه این آهنگ را به اندازه کافی انجام دادم، دارای این توان هستم چشم هایم را ببندم و آهنگ را پخش کنم و فقط از موسیقی لذت ببرم. چنانچه هر چیزی، من رنگ های موسیقی را می بینم. من چیزی به ساز پیانو نمی بینم.

در حال حاضر، چنانچه من در یک رقابت یا رقابت انجام می دهم و من عصبی هستم، این یک داستان کاملا متفاوت است. در عوض، موسیقی را می بینم مانند اینکه در مقابل من بود و موقعیت هایی که انگشتانم ضروری است صحیح پخش موسیقی کنند. از این بر روی، من حدس می زنم این فقط بستگی دارد که چگونه من مطمئن هستم.

اساسا این.

اگر به من بگوئید که نوازندگی C (هر C بر روی ساز پیانو )، من خواهم بود. مغز من نت ها را به عنوان A، یا F sharp، یا F می بیند. برای من سخت است که F را ببینم. یا C به عنوان B تیز، و B به عنوان C بمل . از آنجا که یک F است! اما این یک نیم مرحله بالاتر از E است که E را تیز میکند. گاهی اوقات مرا گیج می کند، یحتمل دلیل آن کلید سیاه نیست.

وقتی که من ساز پیانو را نوازندگی می کنم تقریبا همیشه موسیقی دارم و بر روی آن تمرکز می کنم. من قادر به پخش یک آهنگ هستم که می دانم بدون نگاه کردن (معمولا).

من دارای این توان هستم این را بخوانم در اولین اقدام (از ماری که یک بره کوچک بود) دست راست من نوازندگی E را در حالی که دست چپ من نوازندگی E. پس از آن دست راست من نوازندگی D، C، و دوباره، و زمانی که من نوازندگی C من دست چپ من نوازندگی G اساسا مغز من چگونگی انجام این کار را می داند، و هنگامی که شما در واقع آهنگ را پخش می کنید، آشنا و مایع تر می شود.

هیچ چی. من فکر نمیکنم در حین نوازندگی چیزی ببینم گاهی اوقات ممکن است بیت واقعی از نمره از حافظه را ببینم، اما معمولا آن را مانند راه رفتن در خواب است. چشمانم ممکن است باز باشد، اما چشم من ذهنم را به تصویر می کشد صداها و احساساتی که می دانم در آینده در بخش پسین یک ثانیه می آیند. با صدای بلند، منظورم صداهای واقعی است که ضروری است شنید. احساسات، حس جسمی کلیدها و شکل خاصی از دست من برای یک گذر خاص در آینده است. این دیدگاه ها و اندیشه های چیزی است که من می شنوم / ببینم در حالی که در حال نوازندگی است. چنانچه به این معنی است که پیانیست ها هنگام نوازندگی بازی می کنند، پس جواب Pleshakov برای نواختن کلاسیک بهتر است.

من زمانی که که من ساز پیانو را نوازندگی می کنم خاصی را نمی بینم. من تمایل به نگاه مستقیم به جلو، اجازه می دهد من در داخل ساز پیانو در حالی که من نوازندگی می بینم. تلاش برای دیدن هر تصویر در طول یک عملکرد منحصر به فرد است.

این بیشتر در خصوص آنچه من حس می کنم که من نوازندگی می کنم. من سعی می کنم احساساتم را به طوری که آن ها را در لحظات مناسب به ارمغان بیاورد. گاهی اوقات من حس ناامیدی، غم و اندوه، افتخار، شادی می کنم.

به عنوان یک پیانیست، من در موقعیت های فراوانی قرار گرفته ام که 70، نفر را دیدم و دیده ام، چراغ ها و دوربین ها را دیده ام، یا گاهی اوقات چیزی نمی بینم. بله – من چشمانم را بستم و در موسیقی زندگی می کنم و نه چیزی که می بینم. هدف تمرین گسترده این مطلب است که چیزی را که مربوط به موسیقی است مشاهده نکنید، اما آن را درون خود بدانید؛ قادر به حس اتفاقات و ارتباط با یک مخاطب باشید.

خوب؛)

من حس می کنم؛ که من آموخته ام انگشتان دستم را بردارم و من نمی دانم که چه اتفاقی می افتد با تمام شانس من حس می کنم در یادگیری نحوه ارتباط احساسات من با صداها دارای این توان هستم ایجاد کنم که گوشم قادر است بشنود؛ از آنجا که من متوجه شدم که برای تلفن های موبایل ما آدمیزاد ها را از طریق گوش و صدا و گرافیک و این چیز بزرگ ما که درون ما تشکیل داده اند ایجاد کرده ایم، به نام موسیقی یاد می شود. به همین دلیل است که من زندگی خود را انجام این کار را اکنون 🙂

Posted in موسیقی.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.